دلم تنگ است
بزن باران برای من برای اشکهای همچو بارانم برای قلب رنجورم برای جسم بیمارم برای قصه ی راهم برای عشق و ایمانم آه ای باران ببار تنها مانده ام گناهم چیست جز خون دل خوردن به درد آشنا مردن و من حیران از دوران کجا شد عهد ما یاران کجا شد یار غمخواران کجا شد مونس دلها کجا شد نم نم باران زمانی یار هم بودیم چه بسیار راه پیموده ،همراه هم بودیم چه شبهایی که ما غمخوار هم بودیم و اینک نیست آن شبها و آن راها نه یار هم نه غمخوار ونه همراهیم منو تو عمق یک رازیم سزاوارم به این دوری سزاوری به این دوری ورنجوری منو تو...
نویسنده :
مامان منتظر
16:23