آیلین آیلین ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

منتظرم

بدون عنوان

سلام نی نی گلم امروز بعد از مدت ها تونستم بیام و به وبلاگت سر بزنم مامانو ببخش چون اینترنت ندارم. الان تو نه ماه هستم و قراره هفته بعد سه شنبه که میشه دوم آبان خانوم خانوما قدم رنجه فرمایند و تشریف بیارن بیرون. هفته بعد سه شنبه ان شا الله شما در بیمارستان بهمن چشمای خوشگلت رو به دنیا باز می کنی.الن بابایی رفته ساندویچ سفارش بده و من در کافی نت نشستم زیاد نمی تونم بنویسم چون بابایی کفرش در میاد.سیسمونیت هم آوردن خیلی خوشگله ان شا الله عکساشو برای دوستان میذارم ببینن من از جشن سیسمونیم خیلی راضی بودم بعدن میام به طور مفصل تعریف می کنم.دیگه باید برم قربونت بشم راستی امروز رفتم بیمارستان مهر سونوگرافی. دماغت خیلی ریز بود ولی وزن ت کم بود ٢کیلو&n...
23 مهر 1391

خلاصه چند ماه

سلام نی نی گلم امروز مامانی بعد از چند ماه تازه تونسته بیاد خبر ا رو اعلام کنه چون مامان دسترسی به اینترنت نداره خبر اول اینکه دیگه نی نی ها دوقلو نیستن و یکیشون مرده و داخل شکم مامان به یه تیکه گوشت تبدیل شده که این موضوع ما رو خیلی ناراحت کرد ولی باز خدا رو شکر که تو سالمی خبر دوم اینکه تو یه دختره ناز هستی که مامانی اسم آِلین رو برات انتخاب کرده ولی بابایی عسل رو بیشتر دوست داره ولی همون آیلین میشه مامانی خیلی این مدت اذیت شد چون ماه قبل به خاطر عفونت بارداری و سنگ کلیه چند روز بیمارستان بستری بود که به خیر گذشت ولی خیلی درد کشیدم که همه فدای سر تو.دارم سیسمونیت رو آماده می کنیم سرویس چوبت رو از بی بی لند گرفتیم که 10 مرداد آمده است هر رو...
2 مرداد 1391

آخرین سونو در سال 1390

سلام نفسای مامانی.مامانی پنج شنبه رفت برای سونوی آخر در سال 90 البته با بابایی.وقتی نوبتم شد از دکتر اجازه گرفتم که بابایی هم بیاد داخل و نی نی هاشو ببینه.همش دلشوره داشتم که نکنه دوقلو بودن شما دروغ یا اشتباه بوده.اول دکتر گفت که رحمتون دو شاخه و تو هر شاخ یه جنین دیده میشه .که بابایی سریع پرسید آقای دکتر این دو شاخ بودن برای خانمم مشکل ایجاد نمی کنه و دکتر که خیلی ماه بود گفت امیدواریم مشکل ایجاد نکنه.بعد هم دکتر یه گشتی زد و گفت مشکل خاصی ندارید.بابایی که چشماشو دوخته بود به مانیتور سریع گفت آقای دکتر میشه قلبشون رو هم چک کنین.دکتر هم که انگار حال ما رو می فهمید رفت رو قلب نی نی ها و دونه دونه قلباشون رو چک کرد و ما صدای ق...
27 اسفند 1390

آخرای ساله

سلام. ببخشید شرمنده که این قدر بی وفا شدم. این چند روز مامانی خیلی کار داره ولی اصلا به کارهای شخصیم نرسیدم نه خونه تکونی نه خرید و ....هیچی فقط کار من شده بیام شرکت برم خونه.از خونمون بدم میاد خیلی کثیف نیست تابستون تمیزش کردم ولی می بینم همه خونه تکونی کردن از خونمون بدم میاد بابایی قول داده جمعه شروع می کنیم همه کارامو میکنه.از مشهد بگم که روز اول به زیارت گذشت وقتی وارد حرم می شدم دیگه دلم نمی خواست برگردم.روز اول انرژی زیادی داشتم بودن پوریا(جگر خاله)برام خیلی شیرین بود.ما سه تا سوئیت جدا گرفتیم که همه راحت باشن ولی صبحانه با هم بودیم البته مثل همیشه خونه آقاجون اینا.ناهار و شام هم بیرون.مامانی روز دوم یکم دل درد داشت که شبش حسابی کوفت ...
25 اسفند 1390

بازگشت

سلام نی نی های خوشگلم. مامانی چند روز  هست که از مشهد برگشته ولی اینقدر کار داره که وقت اینکه بیام به دوست جونام سر بزنم و ندارم .آخه آخر سال هست و مامانی هم به خاطر بارداری ساعت 2 میره خونه واسه همین وقتم خیلی کمه.مشهد خیلی خوب بود ولی مامانی همش مریض بود و دل درد و معده درد داشت.ولی حسابی شما رو به ضریح امام رضا چسبوندم و حسابی ازش سلامتی شما رو خواستم. واسه همه مامانای منتظر خیلی دعا کردم وقتی واسه اونا دعا می کردم یاد خودم افتادم که چقدر قبل از شماافسرده بودم حسابی براشون گریه کردم امام رضا رو قسم دادم که هیچ کس رو منتظر نذاره.حالا بعدا میام از سفر براتون میگم.مامانی باید بره چون امشب چهارشنبه سوری و خیابونا وحشتناک.منم نگران شما هس...
23 اسفند 1390

اولین سفر با نی نی ها

سلام نی نیهای ناز من.مامانی امروز با شما دوتا که سر هم قد یه دو تا گردو هم نیستید می خواد بره مشهد پابوس امام رضا.با اون که دکتر گفته فقط استراحت ولی مامانی از قبل این برنا مه ریزی رو کرده بودند و حالا جای خوشحالی هست که شما هم خدا به مامان داده تا ببره و بیمه امام رضاتون کنه.من و بابایی نذر داریم هر سال بریم ولی گذاشتیم تو اسفند که خلوت تر باشه.همش دعا می کردم قبل از رفتن به مشهد خدا بهم بچه بده که میرم اونجا نی نی هم تو دلم باشه.حالا خداجون دو تا نی نی بهم داده و من می خوام باهاشون برم به پابوس امام رضا.قربونش برم دست هیچ کس رو خالی بر نمی گردونه منم ازش فقط سلامتی بچه هامو می خوام.امروز ساعت 3 بلیط قطار داریم و من الان که ساعت5/1&nbs...
16 اسفند 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به منتظرم می باشد